تو باز نيستي و مرگ بر هواپيما
فاصله انداخت بين ما يك دنيا هواپيما
عجيب نيست ، نه، چندان عجيب نيست نازنين
اگر كه دق كند از اين جدايي هواپيما
چو ماهي از اقيانوس ابرهاي ملول
گذشت با عصبي شعله ور هواپيما
نازنين طلب سر به خاك مي سايم
اگر نگاه من افتد به هر هواپيما
تو آه مي كشي و روي شيشه مي افتد
شكلي شبيه من بر هواپيما
مدام دور سرم چرخ مي خورند ، ببين
چقدر عطر من پيچيده در هواپيما
مسافران به لب اسم تو را از من مي دزدند
مباد كنده شود از كمر هواپيما...