تنهاي تنها بودم ، با تنهايي درد دل ميکردم ، من بودم و يک دنيا تنهايي!
تو آمدي و مرا عاشق کردي، عاشق آن قلب پر از محبتت کردي!
مرا در اين دنياي عاشقي در به در کردي!
بدان که من به آساني گرفتار تو نشدم ! در اين راه عاشقي سختي کشيدم ، درد
کشيدم ، انتظار سختي کشيدم تا با تو و عاشق تو بمانم!
تو با ماندنت در کنارم کاري کن که همه اين سختي ها را از ياد ببرم!
اينک که من گرفتار تو شدم و راهي براي بازگشت به سوي تنهايي ندارم تا آخر راه با
تو مي مانم ، بدان که براي عشقت جان خواهم داد!
زندگي ام فداي تو ، اين قلب کوچک و پر از غمم براي تو ، اين همه احساس پر از
عشق در وجودم نيز تقديم به تو!
بدان که بيشتر از همه چيز دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم
باز مي نويسم که دوستت دارم ، عزيزم خيلي دوستت دارم!
تکرار مکرر کلمه دوستت دارم را باز به زبان خواهم آورد تا بيشتر از هر لحظه اي باور
کني که من بيشتر از هر زماني و بيشتر از هر چيزي دوستت دارم عزيزم!
اينهمه سختي و اينهمه انتظار و اينهمه غم و غصه در اين لحظه هاي عاشقي نشان
از عشق و دوست داشتن من نسبت به تو مي باشد
تو باور نکني خداي عاشقان باور دارد که دوستت دارم !
نظرات شما عزیزان:
|