ای رهگذر با نگاه بی انتهایت به عمق تک تک حروف و واژه هایم بنگر و آرام آرام
مرا همراه با این صفه ورق بزن
و بعد به رسم روزگار مرا وعمق نوشته هایمرا به دست فراموشی بسپار
سفر به عمق جشمات هجرت غریب و عاشقانه بود...... سفر غریب داشتم توی اون جشم سیاهت .......سفری که برنکشتم گم شدم توی نگاهت..... یه دل ساده ساده کوله بار سفر من بود ......جشم تو مثل یه سایه همه جا همسفرم بود .....من همون لحظه ی اول اخر راهمو دیدم....... تبش عشقو تو رگهام عاشقونه می شنیدم .......تو شدی خون تو رگهام من دیگه خودم نبودم....... برای نفس کشیدن حالا محتاج تو بودم وای اکر همسفر بعد از این سفر بی تو من تنها بمونم ...............................