
آسمان را که مینگرم عطر خیالت مجالم نمیدهد... دوباره از نو بازمیگردم به سر سطر ...آنجا که نام زیبای تو نگاشته شده است...آنجا که نام من آغاز میشود...آن لحظه که عشق می روید و من در هوایش نفس میکشم...فانوس ستاره ها را خاموش میکنم و چهره ی مهتاب را در پشت ابرها پنهان میکنم ...تا دستانم در دست های گرم تو جای دارد چشم هایم را بر روی هر آنچه دیدنیست میبندم...تصنیف عشق را برایت زمزمه میکنم...تا غروب ستاره ها کنارم بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
|