تقدیم با عشقسلام برزيباي هميشه جاودان عشقزيباي افسونگري كه دل را مي ربايد و جان را در آتش بي تابي مي سوزاند...اي عشق ، با من چه كرده اي؟ وقتي براي لحظه اي رهايم مي كني دلتنگيت امانم نمي دهد و دوريت روح آشفته ام را آشفته تر مي سازد . و وقتي مي آيي وصالت چنان آتشي به جانم ميزند كه ديگر هيچ نمي دانم و هيچ نمي توانم.
اي عشق ، جانم با تو پيوند خورده و جدايي از تو را تحمل نتوانم.
مرا بپذير و در خود بسوزان كه لذت اين سوختن
از جان شيرينم فزون تر است...